شناخت اسباب نزول در تفسیر قرآن |
.:: شناخت اسباب النزول و کاربرد آن در تفسیر قرآن ::. « حمید الوان - طلبه سطح سه » چکیده: در این پژوهش به بررسی یکی از مهمترین و اساسیترین مسائل علوم قرآنی با عنوان اسباب نزول پرداخته و سعی شده است در آن به طور اجمالی تعریفی از اسباب النزول، تفاوت آن با شأن نزول، اهمیت و فوائد اسباب نزول، کتب و تالیفاتی که تاکنون در این زمینه تدوین شده و موضوعات پیرامونی آن اشاره کرد. محور بحث در این پژوهش و اساساً در هر پژوهش دیگر و در باب اسباب النزول، کاربرد آن در تفسیر قرآن است که طبیعتاً موافقان و مخالفانی دارد که همین اختلاف عقیده سبب شده است در تفسیر آیات ، شاهد اختلافهای تفسیری باشیم. از اینرو در این پژوهش سعی شده است که اجمالاً اسباب النزول معرفی و کاربرد آن را از نظر موافقان و مخالفان و استفاده از آن در تفسیر، بررسی شود. کلیدواژه : اسباب النزول، شان نزول، فواید سبب نزول، سبب نزول و تفسیر مقدمه: در طول قرون گذشته تاکنون توجه به روایات اسباب نزول با فراز و نشیبهایی روبرو بوده است عده ای از بزرگان و محدثان توجه به شان و سبب نزول را مورد تاکید قرارداده اند و اساساً آن را یکی از مهمترین علوم قرانی به شمار آورده اند و عده ای نیز اعتبار روایات اسباب نزول را مخدوش دانسته و با توجه به حوادث سیاسی صدر اسلام از جمله جریان منع نقل و نگارش حدیث و تحریفات و جعل روایات و جنگهای مذهبی و برخی فضیلت تراشی های افراد صحت و وثاقت این روایات را مورد تردید دانسته اند. اما حتی آنانکه برای فهم مراد خداوند در کلام وحی، نیازی به روایات اسباب نزول نمی بینند مثل علامه طباطبایی- به اینکه اذعان دارند که دانستن اسباب نزول تا اندازهای انسان را در مورد نزول آشنا می سازد و به روشن شدن مضمونی که آیه در آن مورد نازل شده کمک میکند زیرا نزول آیات با حوادث و وقایعی که در خلال مدت دعوت اتفاق افتاده ارتباط دارد. معنای لغوی اسباب : اسباب، جمع «سبب» مىباشد، و خود سبب از لحاظ لغت داراى معانى زیر است رسن یا ریسمان و هر چه بدان به دیگرى پیوسته شود، پیوند، خویشاوندى، حیات، ناحیه و راه، باعث و موجب، دستاویز، افزار و آلت و وسیله، و امثال آنها.1 كلمه «سبب و اسباب» در قرآن كریم بر طبق پارهاى از مفاهیم یاد شده به مفهوم رسن و ریسمان ، در آیه (مَنْ كانَ یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّماءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ فَلْیَنْظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ كَیْدُهُ ما یَغِیظُ) (حج: 15) و در جای دیگر قرآن به معنای وسیله و ابزار و یا طریق و راه مانند : (وَ آتَیْناهُ مِنْ كُلِّ شَیْءٍ سَبَباً )(كهف 83 ) وبه معانی دیگری مانند پیوند و خویشاوندى در آیه(إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ) (بقره: 166 ) ،ابواب و درها وطرق و راهها، در آیه شریفه (یا هامانُ ابْنِ لِی صَرْحاً لَعَلِّی أَبْلُغُ الْأَسْبابَ)(مؤمن: 36) معنای اصطلاحی در باره معنى اصطلاحى اسباب النزول: عبارت از امورى است كه یك و یا چند آیه و یا سورهاى در پىآنها و به خاطر آنها نازل شده است، و این امور در زمان نبوت رسول اكرم a روى داده است. به عبارت دیگر : الف- حادثه اى- كه نسبه مهم و جالب و یا سخت خطرناك و یا زشت بود- روى مىداد . ب- و یا مردم سؤالاتى را با رسول اكرم a در میان مىگذاشتند . ج- و یا اوضاع و شرایطى براى مسلمین پدید مىآمد كه باید موضع گیرى آنها در برابر این اوضاع و شرایط، مشخص مىگردید و در نتیجه به دنبال این امور، آیات و یا احیاناً سورههائى نازل مىشد. این آیات و سورهها مطالبى را در باره آن حادثه و یا در جهت پاسخ به سؤالات مردم و یا تعیین موضع مسلمین بیان مىكرد، و بالاخره نزول این آیات و سور از اینگونه امور ریشه مىگرفت . اسباب النزول مجموعه اطلاعاتى است كه ما را در دانستن مكان و زمان و حوادثى كه منجر به فرود آمدن آیهاى یا تشریع حكمى گردیده یارى مىنماید و حقا بدون آن، فهم آیات قرآنى آنچنان كه باید ممكن نیست و اگر بعضى شأن نزولها و مناسبتها را ندانیم چه بسا در فهمیدن آیهاى دچار انحراف شویم. چنانكه مناسبت آیه (فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ) (بقره، 115) در تحرّى قبله یا درباره نماز مستحبى و نافله است و از آن، عدم وجوب روى كردن به قبله را نباید استفاده كرد و این جز با توجه به شأن نزول معلوم نمىشود . 2 آیا همه آیات قرآن دارای اسباب نزول هستند : در قرآن كریم با دو نوع از آیات و سورهها مواجه هستیم، كه براى پارهاى از آنها نمىتوان «سبب نزول» خاصى جستجو كرد، ولى عدهاى از آیات و سور دیگر داراى «اسباب النزول» خاصى مىباشند، لذا مىتوان گفت كه آیات و سور قرآن كریم از این لحاظ به دو نوع قابل تقسیم مىباشد : 1.آیات و سورى كه فاقد «اسباب النزول» خاص مىباشند بسیارى از آیات و سور قرآن كریم- ابتداء و بدون اینكه مسبوق به موجب و انگیزه خاصى باشند نازل شده است ، و فقط مىتوان سبب و انگیزه عام و كلى براى آنها جستجو كرد و آن عبارت از نیاز همه انسانها به رهنمودهاى الهى و جبران نارسائى اندیشههاى بشرى به وسیله وحى مىباشد تا از این رهگذر، حق را از باطل در سراسر شئون حیاتى خویش تشخیص دهد.4 2 .آیات و سورى كه داراى اسباب النزول خاصّى هستند در قرآن كریم با آیات و سورى مواجه هستیم كه داراى سبب نزول خاصى مىباشند، و این آیات و سور در پى آن سبب نازل شده كه آن سبب و علت نیز همزمان با نزول وحى روى داده است. این بخش از آیات و… و موضوع بحث ما نیز عبارت از بررسى اسباب نزول چنین آیات و سور مىباشد کتب و تالیفات در حوزه اسباب نزول: گروهى از دانشمندان كتابهاى مستقلى در شناخت «اسباب النزول» تدوین كردهاند كه كهنترین آنها عبارت است از كتاب على بن مدینى، استاد «بخارى» است.5 امّا یكى از معروفترین كتاب در این زمینه كتاب «اسباب النزول» واحدى6 است، لكن در این كتاب، نقائص و كمبودهائى [كه شایان ترمیم و جبران مىباشد] به چشم مىخورد. جعبری«اسباب النزول» واحدى را تلخیص كرده و اسانید آنرا حذف نموده، اما مطلب تازهاى بر آن نیافزوده است. سیوطى مىگوید: اما من در باره «اسباب النزول» كتاب جامع و فشرده و پاكیزهاى را تألیف كردهام كه تا هم اكنون كتابى به مانند آن تدوین نشده است! و كتاب مزبور را به «لباب النقول فى اسباب النزول» نامبردار ساختم.7 اهمیت اسباب نزول تردیدى نیست كه وقوف و آگاهى به «اسباب النزول» داراى نقش عمده و اساسى در فهم مدلول و مفهوم آیات قرآن كریم است، و هر محققى از رهگذر آشنائى به «اسباب النزول» مىتواند حكمتى را بازیابد كه این حكمت، بیانگر علّت و سرّ و راز تشریع و وضع احكام و قوانین بوده است، چون علم به سبب، زمینه و مقدمه علم به مسبب مىباشد.واطلاع بر اسباب النزول است كه مىتواند به ما در رسیدن به چنین هدفى یارى دهد. امیر المؤمنین على(ع) آگاهترین و تواناترین فرد در زمینه اسباب النزول: فریقین؛ امیر المؤمنین على(ع) را به عنوان تواناترین و آگاهترین فرد در تفسیر قرآنكریم برشمردهاند، چرا كه آنحضرت به طور دقیق و عمیق و گسترده- بیش از دیگران- از «اسباب النزول» مطلع بوده است . آنحضرت براى اینكه مردم از آگاهیهاى درخور نسبت به مدالیل و مفاهیم قرآن كریم محروم و بىبهره نمانند، و بركاتى از اطلاعات ژرف و پرگستره آن بزرگوار عائد مردم شود درباره خویشتن مىفرمود : و اللّه لم تنزل آیه الّا و أنا اعلم فیما نزلت، و فیمن نزلت، و ابن نزلت 8 سوگند به خداوند، هیچ آیهاى نازل نشد جز نكه درست مىدانم در باره چه موضوع و مسئلهاى، و در باره چه كسى، و در كجا و كدام نقطه از سرزمین نزول یافته است.9 پس بنا براین ، روند صحیح و هماهنگ با واقع در تفسیر قرآن كریم و شناخت درست مفاهیم این كتاب آسمانى بدون اطلاع از «قصه» و سبب نزول آیات- امكان پذیر نیست . پس از تمهید این مقدمه هم اكنون سزا است سخن را در بحث و بررسى فوائد شناخت «اسباب النزول» آغاز كرده و این فوائد را برشمریم . فواید اسباب نزول راز حكمت الهى در نحوه تشریع و قانونگذارى : از طریق آشنائى با «اسباب النزول» مىتوانیم حكمت الهى را- در مورد قوانینى كه از رهگذر نزول آیات به مردم اعلام شده است- بازیابیم. این آگاهى هم به حال مؤمنین سودمند است و هم كافران را به كار مىآید : اما مؤمنین، این آگاهى بر مراتب ایمان آنها مىافزاید، و شوق و تمایل آنان را در اجراء این قوانین و عمل به مضامین قرآن كریم بر مىانگیزد .و كافر- در صورتى كه منصف باشد- به این نتیجه مىرسد كه قانونگذارى اسلام بر اساس رعایت مصالح انسانى پى ریزى شده است، نه بر استبداد و زورگوئى و طغیان و ارضاء هوس. به ویژه اگر همین كافر خط سیر این قانونگذارى و حركت تدریجى آنرا مورد مطالعه قرار دهد احیانا بارقه ایمان در قلبش راه یافته، و محیط و فضاى جان و روانش روشن شده، و پرده ابهام و انكار از روى آن به یكسو مىافتد. تخصیص حكم به سبب از دیدگاه كسانى كه ملاك را عبارت از خصوص سبب مىدانند نه عموم لفظ در توضیح این فائده مىتوان گفت: گاهى آیاتى نازل مىگشت كه داراى تعبیرى عام بوده و حكم آن، ظاهرا به همه مردم مربوط مىشد، اما سبب نزول آن آیه و یا آیات عبارت از جریانى بود كه به فرد و یا افراد خاصى ارتباط داشت. بر طبق نظریه دانشمندانى كه معیار حكم را عبارت از خاص بودن سبب مىدانند و عام بودن تعبیر را ملاك قرار نمىدهند حكم آیه را به مورد سبب نزول آیه محدود مىسازند، و على رغم آنكه عبارت آیات، عام است آنرا به همه مردم تعمیم نمىدهند.10 به عنوان نمونه: آیات «ظهار» 11 كه در آغاز سوره «مجادله» به چشم مىخورد- و داراى تعبیرى عامّ: الَّذِینَ یُظاهِرُونَ … مىباشد- سبب نزول آن عبارت از جریانى بود كه میان زن و شوهرى روى داد ولی حکم ان عمومیت پیدا کرد.12 عدم خروج سبب نزول از حكم آیه در صورتى كه حكم عامّ آیه مشمول تخصیص باشد. یعنى لفظ و تعبیر آیه، عام است، لكن طبق دلیل، این عام، مورد تخصیص واقع شده است. آنگاه كه سبب نزول آیه، مورد شناسائى قرار گیرد، دائره تخصیص به مواردى محدود مىگردد كه مورد سبب نزول را در بر نمىگیرد، زیرا شمول تعبیر عامّ آیه بر مورد سبب نزول، قطعى و مسلّم است و استثناء مورد سبب نزول از حكم عامّ آیه- آن هم از طریق اجتهاد- ممنوع و نادرست است. وقوف و آگاهى به مدلول صحیح آیات و رفع ابهام از چهره مفاهیم ظاهرى آنها براى آنكه به مدلول صحیح و مقاصد و مفاهیم آیات و سورهها به درستى واقف گردیم، شناخت «اسباب النزول» را مىتوان به عنوان یكى از عواملى برشمرد كه به مفسر قرآن كریم در رسیدن به چنین هدفى مدد رسانده و او را یارى مىدهد به عبارت دیگر: اگر ما بخواهیم مفاهیم و مدالیل آیات و سور را - منهاى شناخت «اسباب النزول»- بازیابیم در حقیقت راهى بسیار ناقص را طى كرده و در بیراههاى كور و منحرف از مقصد و مقصود قرار گرفته و به هدف صحیحى نمىرسیم، بلكه حتى گاهى نتیجهاى معكوس و واژگونه از بررسى آیات و سور، عائد ما مىگردد. بنابراین از راه شناسائى «سبب نزول» مىتوان بر معنى و مقصود آیات و سور دست یافت و غبار اشكال و ابهام را از چهره معنى و مقصود آنها سترد. ذكر اسباب متعدد در صورت ذكر اسباب متعدد در مورد آیهاى، به كدامیك از آنها باید به عنوان «سبب نزول» اعتماد كرد؟ غالبا مفسرین براى نزول آیه، اسباب متعدى را یاد مىكنند. و براى این منظور كه آیا به كدامیك از این اسباب اعتماد كرد باید به تعبیرى كه در بیان مفسر آمده است نگریست. اگر ما تعابیر مفسرین را در این زمینه مورد مطالعه قرار دهیم و با ضوابط و معیارهائى كه به دست آمده است آنها را بسنجیم مىتوانیم راه را فراسوى خود در جهت شناخت سبب نزول قابل اعتماد بگشائیم. در این مورد حالات زیر شایان توجه مىباشد : حالت اول: اگر یكى از محدثین و یا یكى از مفسرین بگوید: «نزلت فى كذا»، و دیگرى نیز بگوید: «نزلت فى كذا»، امّا از نظر محتوى سخن آنها با هم متفاوت باشد، یعنى یكى بگوید: در باره این قضیه و دیگرى بگوید: در این قضیه نازل شده اما قضیهاى كه دومى نقل مىكند قضیهاى دیگر و متفاوت از قضیهاى باشد كه آن اولى یاد كرده است، در چنین صورتى- همانطور كه قبلا گذشت- باید از اینگونه تعبیر، تفسیر آیه را اراده كرد و نمىتوان هیچیك از آندو تعبیر را بیانگر سبب نزول آیه تلقى نمود. پس بنابر این میان ایندو تعبیر- در صورتى كه عبارت آیه قابل تفسیر به هر یك از آندو باشد- در رابطه با مسئله اسباب النزول، هیچگونه منافات و ناهمسازى از ناحیه آنها به هم نمىرسد حالت دوم : در صورتى كه یكى از آنها بگوید: نزلت فى كذا، امّا دیگرى صریحاً سبب نزولى را- كه بیان كننده مطلب دیگرى است- در باره همان آیه ذكر كند، در این صورت سخن آن دیگرى- كه صریحا مىگوید: فلان قضیه سبب نزول آیه مىباشد- باید به عنوان سبب نزول، معتبر شمرده شود، اما آنكه مىگوید: (Pنزلت فى كذا) و سخن او صراحتى در بیان سبب نزول ندارد باید به عنوان استنباط گوینده و تفسیر وى در باره آیه تلقى گردد . یكى از مثالها براى توضیح این مورد عبارت از حدیثى است كه بخارى از ابن عمر در كتاب «صحیح» خود آورده كه ابن عمر مىگفت: (انزلت: نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ فى اتیان النّساء فى ادبارهنّ)، یعنى این آیه در مورد مواقعه با همسر از پشت نازل شده است. ولى قبلا روایتى را از جابر بن عبد اللّه انصارى یاد كردیم كه او به سبب نزول آیه- بر خلاف گفته ابن عمر- تصریح كرده است مبنى بر اینكه سبب نزول آیه مذكور سخن یهودیان بوده كه «اگر مردى با همسر خود از پشت سر در جلو او مواقعه كند فرزند آنها چپ چشم به دنیا مىآید : در اینجا چون جابر به سبب نزول آیه تصریح كرده است باید حدیث او را به عنوان سبب نزول آیه مذكور، معتبر و قابل اعتماد دانست، چون سخن او به صورت نقل و روایت است، اما گفتار ابن عمر را باید به عنوان برداشت از آیه تلقّى نمود. ابن عباس نیز تفسیر ابن عمر را تخطئه كرده و حدیثى مانند حدیث جابر را در باره آیه مذكور یاد نموده است، چنانكه ابو داود در سنن ، و حاكم در مستدرك همین حدیث را آوردهاند حالت سوم : در صورتى كه یكى از مفسرین سبب نزول خاصى را یادآور شود و مفسرى دیگر از سبب نزولى دیگر یاد كند. چنانچه اسناد یكى از آندو صحیح باشد، و اسناد آن دیگرى صحیح نباشد، بر آنكه اسناد او صحیح است باید اعتماد نمود و محتواى آنرا به عنوان سبب نزول آیه تلقى كرد. در قرآن كریم براى تبیین این حالت نمونههائى وجود دارد كه ما چند نمونه را ذكر مىكنیم، نمونههائى كه براى هر یك از آنها سبب نزول متعددى یاد شده است : مثل سبب نزول آیات سوره ضحى : طبرسى (ره) اقوال زیر را در باره سبب نزول آیات نخستین سوره «و الضحى» یاد كرده است : الف- ابن عباس مىگفت: مدّت پانزده روز وحى بر نبى اكرم a منقطع شد. مشركین گفتند: پروردگار محمد a وى را ترك گفته و از وى بیزار گشته است. اگر امر رسالت او از جانب خدا مىبود باید پیاپى وحى بر او نازل گردد. به دنبال این قضیه آیات مذكور نازل گردید. عدهاى گفتهاند مدّت انقطاع وحى دوازده روز و عدّه دیگر گفتهاند: چهل روز بوده است. ب- گویند كه مسلمین گفتند: یا رسول اللّه، مدّتى است كه وحى بر شما نازل نمىشود؟ فرمود: چگونه بر من وحى نازل گردد، در حالیكه شما دست و انگشتان خود را شستشو نمىدهد و آنرا پاكیزه نمىسازید، و ناخنهاى خود را نمىچینید. خداوند متعال جبرائیل (ع) را فرستاد و این سوره را آورد كه مشركین سخنى بر خلاف واقع به میان آوردند. وقتى جبرائیل آمد نبى اكرم a به او فرمود: نیامدى تا اینكه شوق دیدار تو در من رو به ازدیاد گذاشت؟ جبرائیل (ع) پاسخ داد: اشتیاق من به دیدار تو فزونتر بوده است، من بندهاى مأمور هستم و جز به فرمان پروردگارت فرود نمىآیم. ج- و نیز گویند: یهودیان از نبى اكرم a راجع به «ذى القرنین» و «اصحاب كهف» و «روح» سؤال كردند. آنحضرت پاسخ داد: فردا گزارش آنها را بیان خواهم كرد و «ان شاء اللّه» نگفت. وحى از آنحضرت در این ایام منقطع گشت، و در نتیجه از شماتت و دشنام دشمنان اندوهگین گشت. از پى این شماتت و اندوه بود كه سوره «و الضحى» نازل شد تا قلب آنحضرت را تسلى بخشد، و اندوه او را فرونشاند. د- و سر انجام، بعضى گفتهاند: «مشركین سنگى بر انگشتان رسول خداa زدند و خون آلودش نمودند، آنحضرت گفت: «هل انت الا اصبع دمیت، و فى سبیل اللّه القیت» ابو الفتوح به دنبال آن مىنویسد: « دو روز از خانه بیرون نیامد، زنى گفت- گفتند آن زن امجمیل بود، زن ابو سفیان-: یا محمد چند روز گذشت كه آن شیطان تو نیامد بر تو از خداى تو؟ خداى تعالى این آیه فرستاد: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، وَ الضُّحى ه- جبرائیل(ع) مدتى در نزول وحى تأخیر كرد و رسول اكرم(ص) سخت بىتابى مىنمود. خدیجه عرض كرد: «قد قلاك ربّك لما یرى جزعك؟» كه خداوند متعال، وَ الضُّحى، وَ اللَّیْلِ إِذا سَجى، ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى را نازل كرد. و- زید بن اسلم گفت: سبب احتباس وحى آن بود كه بعضى از زنان رسول (ص) توله سگى را در سراى برده بودند و مىپروردند بى علم رسول (ص) چون وحى آمد رسول(ص) جبرئیل(ع) را گفت: چرا چندین روز نیامدى؟ گفت: ندانى كه ما در سرائى نرویم كه در او سگ و یا صورت باشد. اسباب النزول و تفسیر: در اینکه آیا اسباب النزول می تواند در فهم تفسیر تاًثیر و فایده داشته باشد دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. یک عده موافق این موضوع اند وعده ای دیگر مخالف این امرند که دلایل موافقت و عدم موافقت آنها را بررسی می کنیم. موافقان استفاده از اسباب نزول در تفسیر: سیوطی می گوید: برخی بر این باورند که بحث از اسباب نزول بی ثمر و فاقد هر گونه نتیجه ای است، چون بررسی اسباب نزول تنها کشف مسائل تاریخی می کند بدون آنکه ثمره ای برای تفسیر در بر داشته باشد، آنگاه سخنانی را از دانشمندان در اثبات فایده اسباب نزول ذکر می کند. واحدی نیشابوری که کتاب اسباب النزول او قدیمی ترین اثر بر جا مانده است، در مقدمه کتابش می نویسد: علوم قرآن بسیار است ولی من از میان آن همه بر آن شدم تا شرائط و اسباب نزول آیات را بیان کنم، زیرا ضروری ترین معرفت و سزاوارترین رشته به بذل عنایت است، بدان سبب که معرفت به تفسیر هر آیه ای بدون آگاهی از تاریخ و شرایط نزول آن میسر نیست. افزون بر کتاب یاد شده جلال الدین سیوطی در الاتقان مینویسد: برخی بر این پندارند که در شناخت اسباب نزول هیچ نتیجه ای علمی نهفته نیست بلکه در حکم مباحث تاریخی است، ولی به اینان باید گفت که سخت در اشتباهند ، بررسی اسباب نزول ثمرات بسیاری دارد از جمله آگاهی از معنای آیات و رفع اشکال از آن . علامه طباطبائی اگر چه به دلیل مشوش بودن روایات اسباب نزول میانه خوشی با منقولات این موضوع ندارد اما در آغاز بحث تأکید دارد بسیاری از سوره ها و آیات قرآنی از جهت نزول با حوادث و وقایعی که در خلال مدت دعوت اتفاق افتاده ارتباط دارد مانند سوره بقره و سوره حشر و سوره عادیات یا نیازمندی هایی از جهت روشن شدن احکام و قوانین اسلام موجب نزول سوره ها یا آیاتی شده که احکام مورد نیاز را بیان می کند بدین جهت دانستن آنها به اندازه ای انسان را در مورد نزول آشنا می سازد و مضمونی را که آیه نسبت به خصوص مورد نزول خود به دست می دهد روشن ساخته و کمک می کند. شهید مطهری نیز در اهمیت مسئله در شکل کلی تری می نویسد : آشنایی با قرآن به مقدماتی نیاز است که یکی از آن مقدمات آشنایی با تاریخ اسلام است، زیرا قرآن مثل تورات نیست که یکباره توسط پیامبر(ص) عرضه شده باشد، بلکه این کتاب در طول 23 سال دوران زندگی پیامبر از بعثت تا وفات در خلال جریان پر هیجان تاریخ اسلام نازل شده است و از همین روست که آیات قرآن به اصطلاح شأن نزول دارند، شأن نزول چیزی نیست که معنای آیه را در خود محدود کند، بلکه بر عکس، دانستن شأن نزول تا حد زیادی در روشن شدن مضمون آیات مؤثر و راهگشاست. دلایل مخالفت با اسباب نزول: در مقابل کسانی هم از مشوش بودن روایات اسباب نزول و چندگانگی در نقل و تناقض و مغایرت و ناسازگاری با روح آیات قرآن سخن گفته اند و در این زمینه کاری اساسی و جدی در نقد روایات را شرط استفاده از اسباب نزول دانسته اند. به عنوان نمونه عزت دروزه از کسانی است که با دید تردید به روایات اسباب نزول چشم می دوزد و با اندوه فراوان از نابسامانی روایات اسباب نزول یاد می کند و معتقد است این روایات سراپا آلوده به چند گانگ، تناقض، مغایرت و ناسازگار با روح آیات قرآن و مخالف با سیاق است و در برخی از روایات مشتمل بر بزرگ نمایی برخی صحابه و فضیلت تراشی برای آنان است. نتیجه : نظریه جمع میان موافقان و مخالفان سبب نزول : به نظر می رسد میان این دو دیدگاه تنافی وجود ندارد ، چون یکی می گوید اسباب نزول در فهم تفسیر مؤثر است و یکی می گوید در اخبار این دسته، تحریف ها بسیار شده و جای ارزیابی و بررسی است . جمع میان این دو نظر آنست که بگوئیم ضمن اهتمام به اسباب نزول، باید در روایات مربوطه دقت کافی نموده و معیارهایی که در این زمینه برای صحت اخبار رسیده، کاملا رعایت شود مانند بررسی اسنادی و رجالی روایت، نقد تاریخی و بررسی آن که آیا می تواند با تاریخ سازگار باشد. رد هر گونه رأی و اجتهاد و یا حتی تردید راوی در سبب نزول و توجه به اهداف کلامی و تاریخی و فضیلت تراشیهای واکنشی و همچنین رد روایاتی که در مقام انطباق و ذکر شأن نزول هستند در این صورت است که می توان و باید در تفسیر به اسباب نزول عنایت کرد. پی نوشت: 1 .مرحوم طبرسى مىنویسد: سبب عبارت از هر چیزى است كه مىتوان به وسیله آن به هدف رسید. و از این جهت است كه به ریسمان، و راه، و در، «سبب» مىگویند. (مجمع البیان ج7 : 73 ). 2. حجتی، أسباب النزول، ص 18. 3. واحدی، ترجمه اسباب نزول، ص 9. 4. حجتی ،أسباب النزول ، ص 19. 5. ابو الحسن على بن عبد اللّه بن جعفر سعدى مدینى بصرى (161- 234 ه ق)، محدّث و مؤرّخ و نسّابه كه داراى دویست اثر علمى بوده، [و ظاهرا كتاب «اسباب النزول» او همان كتابى است كه از آن با عنوان: «التنزیل» یاد كردهاند] و چون در بصره متولد شد، به «على بصرى» معروف است، و چون نیاى او از مدینه بوده است وى را «ابن المدینى» نیز مىنامند. (ر.ک. به: الاعلام 5/ 118. معجم المؤلفین 7/ 132، لغت نامه دهخدا، 20/ 152، تحت عنوان «على بصرى. 6. این كتاب از سوى «دار الكتب العلمیه» بیروت به سال 1402 هرق به طبع رسیده و واحدى كه خود از علماء قرن پنجم بوده است آثار دیگرى از خود به جاى گذاشت كه پارهاى از آنها عبارتند از: «البسیط»، «الوجیز» در تفسیر قرآن، «شرح دیوان متنبى» و «شرح اسماء اللّه الحسنى» (ر.ك. فرهنگ معین، مجلد ششم.) 7. این كتاب همراه تفسیر جلالین- با متن قرآن كریم- از سوى مكتبه المثنى، بیروت- بدون تاریخ- به طبع رسیده است. و به نظر این بنده نمىتوان آنرا به عنوان كتاب و اثر جالبى در زمینه اسباب النزول برشمرد، لكن خود سیوطى از كتاب خود در الاتقان آنرا گزافه آمیز ستوده است. 8 .روایات متعددى قریب به همین مضمون در نوع 80، «الاتقان» ط بیروت 2/ 187، راجع به امیر المؤمنین على (علیه السلام) آمده است كه نمایانگر آگاهیهاى وسیع آنحضرت در باره «اسباب النزول» مىباشد. روایاتى قریب به همین مضمون را ببینید در البرهان؛ بحرانى 1/ 17. مناهل العرفان؛ زرقانى 2/ 483. التفسیر و المفسرون 1/ 89. 9. روایات زیادى قریب به همین مضمون را ببینید در: البرهان: بحرانى 1/ 17. بحار الانوار 89/ 78- 80. 10. حجتی ،أسباب النزول، ص 76. 11.سوره مجادله (آیات 3،2،1). منابع: * قرآن کریم 1. بحرانی سید هاشم ، 1416 ق ،البرهان فی تفسیر القرآن،، تهران، بنیاد بعثت چاپ ششم. 2. حجتی محمد باقر،1377ش، اسباب نزول،دفتر نشر فرهنگ چاپ اول. 3. ذکاوتی علیرضا، 1383ش،ترجمه اسباب نزول،،نشر نی چاپ اول. 4. طباطبایی محمد حسین ،1376،تفسیر المیزان،ترجمه مصباح یزدی محمد تقی،نشر بنیاد علمی علامه طباطبایی، چاپ ششم. 5. طبرسی فضل بن حسن، 1373، مجمع البیان، انتشارات ناصر خسرو ،چاپ سوم. 6. واحدی علی بن احمد،1411ق ، اسباب نزول، دارالکتاب العلمیه چاپ اول.
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1397-02-04] [ 12:35:00 ق.ظ ]
|