هدف عرفان از دیدگاه امام علی(ع)
امیرالمؤمنین(ع) وقتی مباحث عرفان نظری مانند توحید، ولایت انسان کامل و… یا مراحل سیر و سلوک (عرفان عملی) را بر می شمرد، هدفی جز تعالی روح معنویت افراد مؤمن ندارد؛ زیرا او خود انسان کامل است که برای هدایت انسان ها تلاش می کند.

امام علی(ع) اساس و شالودة دین را، معرفت خداوند و کمال شناخت حضرت حق را، تصدیق و توحید الهی می داند که موجب اخلاص انسان در تمامی مراحل زندگی است:

«أوّلُ الدّینِ مَعرِفَتُهُ وَ کمالُ مَعرفَتِهِ التَّصدیقُ بِهِ وَ کمالُ التَّصدِیقِ بِه توحِیدُهُ وَ کمالُ تَوحیدِهِ الإخلاصُ لَهُ[9]؛ اساس دین (آغاز دینداری) شناخت خداوند است و کمال شناخت خداوند، تصدیق به وجود او (باور داشتن او) و کمال باور داشتن خدا، اقرار به توحید و یگانگی اوست و توحید او با اخلاص نسبت به او تکمیل می شود».

بنابراین هدف دین، معرفت خداست و هدف عرفان از دیدگاه امام علی(ع)، توحید او و سپس اخلاص برای اوست. برای رسیدن به اخلاص فرد مؤمن باید ابتدا ایمان خود را کامل نماید تا به بینش توحیدی برسد (کمال التصدیق به توحیده) و برای هیچ کس یا هیچ چیز در مقابل خداوند، ارزشی قائل نشود؛ بلکه تنها به سمت معبود و محبوب حقیقی حرکت نماید.

«بنابراین عبادت که همان تسلیم و خضوع در برابر معبود است، از احساس وابستگی وجود و کمال پرستش کننده به معبود ناشی می شود و این برخاسته از معرفت است».[10]

ضرورت و اهمیت بررسی شاخصه های عرفان امام علی(ع)
بیشتر عرفا و صوفیه مدّعی اند که طریقت آن ها به علی(ع) می رسد. از طرفی بدعت ها، آداب ظاهری و زهدگرایی های افراطی در میان گروه های مختلف صوفیه هرگز با روحیة حق مداری، شریعت گرایی و تعادل اجتماعی حضرت علی(ع) جور در نمی آید؛ بنابراین برای آشنایی سالکان حق از مسیر صحیح سیر و سلوک و بازشناسی عرفان مثبت و سازنده از عرفان منفی و مخرّب، شناسایی شاخصه های عرفان امام علی(ع) ضروری به نظر می رسد.

حضرت علی(ع) در این مورد می فرماید:

«ألاَ وَ إنَّ لِکلِّ مَأمُومٍ إماماً یقتَدِی بِهِ وَ یستَضیءُ بِنُورِ عِلمِهِ[11]؛ آگاه باشید که هر شخصی را پیشوایی است که به او اقتدا می کند و از نور دانش او روشنی می جوید». بنابراین اگر بخواهیم به کمال انسانی برسیم، باید دستورات و برنامه های عرفان ناب را از امام العارفین علی(ع) دریافت کنیم و به گوش جان بسپاریم.

محورهای عرفان امام علی(ع) در نهج البلاغه
الف) توحید محوری

توحید محوری در تمامی سخنان حضرت موج می زند و تمامی برهان ها و تعالیم آسمانی که حضرت بیان می کند، حول محور توحید می چرخد. امام المتقین علی(ع) اول درس توحیدی را به سالک الی الله گوشزد می نماید: «ألحَمدُللهِ الَعلی عَن شَبَهِ الْمَخلُوقِینَ[12]؛ حمد و سپاس خدایی را که از شباهت داشتن به مخلوقین والاتر است».

نفی شباهت از خداوند بدون هیچ قیدی بیان شده است؛ بنابراین تمامی شئوون شباهت مانند شباهت در وجود، خلق، هیئت و صورت، حیات و ممات و… را در بر می گیرد.

وقتی حقیقت توحید بر قلب سالک مستولی شد، شرک از میان می رود. آن گاه سالک همه جا فقط او را می بیند؛ بنابراین رعایت حقوق الهی برای او بسیار مهم می گردد. حضرت می فرماید: «طُوبی لِنَفسٍ أدَّتْ إلی رَبِّهَا فَرْضَهَا[13]؛ خوشا به حال کسی که حقوق الهی را ادا نماید».

کسی که حقوق الهی را ادا نماید، به مرحله ای می رسد که همواره خداوند را ناظر بر اعمالش می یابد؛ بنابراین راه تجاوز و سرکشی را بر خود می بندد و توفیق می یابد که همواره در پرتو «یاد الهی به اطمینان و آرامش برسد».[14]

«أفیضُوا فِی ذِکرِاللهِ فَإنَّهُ أحسَنُ الذِّکرِ[15]؛ همواره به یاد خدا باشید که بهترین ذکرهاست».

از نظر امیرالمؤمنین(ع) انسان موحد، بینش عمیق و معرفت کافی به ساحت مقدس ربوبی دارد؛ بنابراین تفکر توحیدی او تمام امور جهان را در دست حکمت الهی می بیند و لذا هرگز زبان به اعتراض نمی گشاید. در حالی که افراد بسیاری به دلیل ضعف معرفتی ناله و شکایت دارند و همواره نسبت به همه چیز معترض اند. کلام عمیق امام علی(ع) در نهج البلاغه این گونه است: «التَّوحِید ألاّ تَتَوهَّمَهُ، وَالعَدلُ أَلاَّ تَتَّهِمَهُ[16]؛ توحید آن است که خدا را در وهم نیاوری و عدل آن است که او را متّهم نسازی».

فرد موّحد علاوه بر اینکه خداوند را متهم نمی سازد و لب به شکایت نمی گشاید، تمام اموال و نعمت هایی را که در دست اوست، هدیه ای الهی می بیند و هیچ قدرت و مؤثری در جهان را شریک خداوند نمی پندارد؛ حتی خودش را مالک خودش نمی داند. بنابراین اطاعت از دستورات الهی و انواع بخشش ها و حقوق واجبه نظیر خمس، زکات و… برای او آسان می گردد.

امام الموحّدین علی(ع) می فرماید: «إنّا لاَ نَملِک مَعَ اللهِ شَیئاً وَلاَ نَملِک إلاّ مَا مَلَّکنا، فَمَتی مَلَّکنا مَا هُوَ أملَک بِهِ مِنّا کلَّفَنا وَ مَتی أخَذَهُ مِنّا وَضَعَ تَکلِیفَهُ عَنّا[17]؛ ما برابر خدا مالک چیزی نیستیم و مالک چیزی نمی شویم جز آنچه او به ما بخشیده است؛ پس چون خدا چیزی به ما ببخشد که خود سزاوارتر است، وظایفی نیز به عهدة ما گذاشته است و چون آن را از ما گرفت، تکلیف خود را از ما برداشته است».

نکتة مهم اینکه لازمة چنین توحیدی که سراسر زندگی فرد را تحت تأثیر قرار دهد، نوعی شناخت و بینش عمیق است؛ لذا توحید محوری در گفتار و رفتار وقتی حاصل می شود که شخص دارای معرفتی عمیق نسبت به خالق باشد. حضرت علی(ع) می فرماید: «مَن عَرَفَ اللهَ تَوَحَّدَ[18]؛ هر کس خدا را شناخت، او را یکتا بداند (موحّد شود)».

امّا اینکه چگونه شناخت خداوند موجب توحیدگرایی انسان می شود، از بیانات دیگر حضرت آشکار می گردد. در نگاه امام علی(ع) آغاز دینداری با شناخت خداوند و معرفت او صورت می پذیرد و کامل شدن این شناخت با ورود ایمان به قلب فرد مؤمن است. کمال تصدیق خداوند این است که او را به یگانگی باور کند و این توحید در سراسر زندگی جریان داشته باشد. نشانة توحید کامل نیز این است که در عمل و گفتار و نیت خود همواره اخلاص ورزد. اخلاص فرد زمانی کامل می شود که تمام صفات و شباهت هایی را که در وهم او می آید و خداوند از آن ها مبرّاست، به خداوند نسبت ندهد و بداند که او برتر از همه این هاست. وقتی به چنین مرحله ای رسید، خضوع و خشوع در او نمایان خواهد شد. در این حالت دستورات الهی را بدون چون و چرا، اجرا و از نواهی او پرهیز خواهد نمود و این شناخت نه تنها در گفتار و اعمال، بلکه در حالات قلبی او نیز نفوذ خواهد داشت. معرفت وقتی

حاصل شد، با اعتراف به عجز مخلوق همراه است[19] و نوعی محبت و کرنش نسبت به قدرت برتر در او ایجاد می شود.

سعدی می گوید:

گر اهل معرفتی هر چه بنگری خوب است      که هر چه دوست کند همچو دوست محبوب است

در معارف دینی دو نوع معرفت داریم: یکی آنکه با تعلیم و تعلّم حاصل می شود و دیگری از راه عبودیت؛ یعنی عبادت وسیله ای برای ورود به وادی معرفت شود.[20]

اکنون در می یابیم که سخن گهربار علی(ع) برخاسته از معرفتی بسیار عمیق است، آنگاه که فرمود: «إنَّ قَوماً عَبَدوا اللهَ رَغَبَةً فَتِلک عِبادَةُ التُّجّارِ وَ إنَّ قَوَماً عَبَدوا اللهَ رَهبَةً فَتِلک عِبَادَةُ العَبِیدِ وَ إنَّ قَومَاً عَبَدوا اللهَ شُکراً فَتلِک عِبادَةُ الأحرَارِ[21]؛ گروهی به هوای پاداش خدا را عبادت می کنند، پس آن عبادت سوداگران است و گروهی از روی ترس خدا را عبادت می کنند و این عبادت بردگان است و گروهی برای شکر خدا را عبادت می کنند و این عبادت آزادگان است».

حضرت آیت الله بهجت جملة جالبی در این رابطه دارند: «خداشناس مطیع خدا می شود و سر و کار با او دارد و موافق رضای او عمل می کند و در آنچه نمی داند، توقف می نماید تا بداند و آن به آن، استعلام می نماید و عمل می کند و عملش از روی دلیل و توقفش از روی عدم دلیل است».[22]

بنابراین موحّد از دستورات الهی پیشی نمی گیرد و عقب هم نمی ماند و در مقابل خالق خاضع می شود. امام خمینی(ره) نیز می فرماید: «کسی که قلبش ایمان به عدم اله إلاّ الله دارد، گرایش به غیر حق تعالی و ستایش از دیگران نکند و خوف و هراسی از غیر او نخواهد داشت».[23]

ایشان همچنین در نامه ای به فرزندشان احمد خمینی(ره) این گونه سفارش کرده است: «دیگران برای هر دانشمند، ثروتمند، قدرتمندی کرنش می کنند و گاهی بالاتر از آنچه برای معبود می کنند [ستایش می نمایند]، و از هر کس استمداد می نمایند و استعانت می جویند و به هر حشیش[24] برای رسیدن به آمال شیطانی تشبث می نمایند و غفلت از قدرت حق دارند».[25]

اگرچه شناخت و معرفت عمیق انسان در جهت دهی او به سمت توحید و اخلاص نقش اساسی دارد، اما به تنهایی موجب رسیدن به اخلاص و توحید نمی شود؛ بلکه این باور قلبی در عمل هم باید نمایان باشد.

 



پی‌نوشت:

[1]. آموزه‌های عرفانی از منظر امام علی(ع)، محمدامین صادقی ارزگانی، ص 21 و 22.
[2]. مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهانی، ص 560.
[3]. آموزه‌های عرفانی از منظر امام علی(ع)، ص 22.
[4]. عرفان و تصوف، محمدرضا کاشفی، ص 17.
[5]. طور تجلی، شیخ عباس شیخ الرئیس کرمانی، ص 19.

موضوعات: انسان شناسی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...