ديدگاه فلاسفة جديد غرب در باب تصور فطريفلاسفة غرب در باب ادراكات فطري تصوري، از قرن شانزدهم در دو اردوگاه حسيون و عقليون صفآرايي كردند. حسيون منكر هر نوع تصور غيرحسي شدند و تنها راه كسب معرفت را حس و تجربه دانستند؛ ولي عقليون با سردستگي دكارت معتقد بودند كه پارهاي از تصورات، ذاتي ذهن و غيراكتسابياند.
نظر عقليون: عقليون معتقدند كه از ميان همة ادراكات و معارف موجود در ذهن بشر، بخشي محصول محيط و تجربهاند و برخي ديگر ذاتي ذهناند. به عبارت ديگر برخي از تصورات ذهني بشر از راه حواس انسان وارد ذهن او ميشوند و برخي ديگر سرشتي و ذاتي ذهن اويند. بنابراين بر اساس مدعاي عقليون، در ذهن همة افراد بشر، تصوراتي فطري و ذاتي وجود دارد؛ حتي اگر آنها هيچ تصوري از خارج كسب نكنند.15
نظر حسيون: حسيون با سردستگي لاك، معتقدند كه در ذهن كودك هنگام تولد هيچ تصوري نيست. ذهن بشر همانند لوح سفيدي است كه به رفته رفته به سبب ارتباط برقرار كردن حواس با پديدههاي داخلي و خارجي، منقش ميشود. به اين صورت كه ذهن صوري را از طريق حواس داخلي و خارجي به دست ميآورد؛ سپس با تجريد و تعميم، از آن صور ذهني معاني كليه ميسازد و با تجزيه و تركيب آن صور، صور جديدي را پديد ميآورد.16
ديدگاه استاد مطهّري: استاد مطهّري نه حرف عقليون را، كه معتقد به تصورات ذهني قبلي و پيشيناند، ميپذيرد و نه حرف حسيون را كه معتقدند همة محتويات ذهن انسان منحصر به تصوراتي است كه به وسيلة حواس كسب ميشوند و كار عقل را منحصر به فعاليتهاي تجزيه، تركيب، تجريد و تعميم صور ذهني حاصل از حواس داخلي و خارجي ميدانند و از قدرت انتزاع ذهني در ايجاد مفاهيم انتزاعي بيخبرند. خلاصه ديدگاه استاد مطهّري دربارة ادراكات تصوري را ميتوان در جمعبندي او در كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم مشاهده كرد:
1. ذهن در آغاز از هيچ چيزى هيچگونه تصورى ندارد و مانند لوح سفيدى است كه تنها استعداد پذيرفتن نقش را دارد؛ بلكه نفس نخست تكون فاقد ذهن است. بنابراين تصورات فطرى و ذاتىاي كه بسيارى از فلاسفة جديد اروپا بدان قايل شدهاند، پذيرفته نيست؛
2. تصورات و مفاهيمى كه بر محسوس انطباقپذيرند، از راه حواس وارد ذهن شدهاند و لا غير؛
3. تصورات ذهنى بشر، منحصر به آنچه منطبق بر افراد محسوسه مىشود و از راه حواس بيرونى يا درونى «مستقيماً» وارد ذهن شدهاند، نيستند. تصورات و مفاهيم بسيار ديگرى دركارند كه از راههاى ديگر و ترتيبهاى ديگر وارد ذهن شدهاند؛
4. ذهن هر مفهومى را كه مىسازد، پس از آن است كه واقعيتى از واقعيات را به گونهاي حضوري و با علم حضورى پيش خود بيابد؛
5. نفس كه در آغاز فاقد همة تصورات است، آغاز فعاليت ادراكياش از راه حواس است.17
روشن است كه استاد مطهّري نيز همچون ديگر حكماي مسلمان، به ادراكات فطري (فطري به معنايي كه در بحث معاني فطري از زبان استاد مطهّري نقل شد) در بخش تصورات معتقد نيستند. ايشان مانند حكماي پيش از خويش، معتقدند كه ادراكات انسان در ناحية تصورات، برخي مستقيماً به واسطة حواس كسب ميشوند و برخي ديگر مانند معقولات اولي و معقولات ثانيه، محصول انتزاع ذهن از همان تصورات حسي ذهنياند؛ با اين توضيح كه نحوة انتزاع مفاهيم اوليه و معقولات ثانيه از تصورات حسي متفاوت است. بنابراين استاد مطهّري فرض تصور فطري را مردود ميشمرند.
ب) تصديقات فطري
در اين بخش نيز نخست انواع رويكردها و رهيافتهاي فلاسفة برجستة غرب را مطرح ميكنيم و سپس نظر استاد مطهّري را درباره ادراكات تصديقي فطري ميآوريم.
استاد مطهّري معتقدند فلاسفة غرب در باب ادراكات تصديقي به دو دسته تقسيم ميشوند: «تعقليون» و «تجربيون».
تعقليون معتقدند:
1. پارهاى از احكام ذهنى، بديهى اولىاند؛ يعنى صرف عرضه شدن تصور موضوع و تصور محمول، براى حكم ذهن دربارة آنها كافى است و ذهن، آن احكام خود را مديون هيچ تجربه، مقدمه و واسطهاى نيست (بديهيات اوليه تصديقيه)؛
2. ذهن ممكن است همان احكام بديهى اولى را پايه و مبنا قرار دهد و با روش استنتاج و قياس عقلى، نتايج تازه به دست آورد و باز آن نتايج به دست آمده را پايه و مبنا براى نتايج جديد قرار دهد و به همين ترتيب… .18
تجربيون نيز معتقدند:
1. انسان بديهى اولى ندارد. همة قضايايى كه تعقليون مىپندارند بديهى اولىاند، سلسله قضاياى تجربىاند كه در طول زندگى پيدا مىشوند؛
2. اساس فعاليت ذهن، سير از احكام جزئى به احكام كليه است.19
استاد مطهّري در بخش تصديقات مانند حكماي پيش از خود، از جمله خواجه نصيرالدين طوسي و ملّاصدرا ميانديشد. او معتقد است كه انسان احكام و تصديقات بديهى اولى را در ذهن خود دارد؛ بديهياتي كه ارزش يقينى دارند و ذهن با اتكا به آنها مىتواند از حكم كلى به حكم جزئى برسد؛ يعني مبناى اصلى انتقالات و استدلالات فكرى، نه از جزئى به كلى و نه از جزئى به جزئى ديگر، بلكه از كلى به جزئى است.20
در واقع تصديقات فطري از ديد شهيد مطهّري همان تصديقات بديهي اولياند كه اصول اولية تفكر انسان را تشكيل ميدهند؛ يعني تصديقهايي كه ذهن در آنها بينياز از حس، تجربه و استدلال و تشكيل صغرا و كبرا و حد اوسط است. به عبارت ديگر، ذهن براي ثبوت محمول براي موضوع، جز تصور موضوع و محمول به هيچ واسطة ديگري نياز ندارد. «ساختمان فكر انسان به گونهاى است كه صرف اينكه اين مسائل عرضه بشود، كافى است براى اينكه انسان آنها را دريابد؛ احتياج به استدلال و دليل ندارد.»21 براي اينكه ذهن انسان بتواند اين امور را بپذيرد لازم نيست كه حتماً دليلي آن امور را همراهي كند؛ بلكه ساختار ذهن انسان به گونهاي خلق شده است كه ميتواند سلسله اصولي را بدون دليل بپذيرد. اين اصول هماناند كه بديهيات (تصديق بديهي اولي) خوانده ميشوند.
جمعبندي: خلاصة نظر شهيد مطهّري دربارة تصورات و تصديقات فطري را ميتوان از اين كلام ايشان به دست آورد: «ما هرچند در ذهن خود تصورهايى مقدم بر تصورهاى حسى نداريم؛ ولى تصديقهايى مقدم بر تصديقهاى تجربى داريم.»22 در واقع ميتوان گفت كه استاد مطهّري در تصورات اصالت الحسي و در تصديقات اصالت العقلي به معناي صحيح در هر دو هستند.23
[سه شنبه 1397-02-04] [ 12:10:00 ق.ظ ]
|